گلابتون

روزنویس

گلابتون

روزنویس

سلام و عرض شرمندگی!

من آمده ام وای وای...!!! 

سلام سلاممم...

با کلی شرمندگی و تشکر که احوالمو پرسیدین!!! 

بیزی بودم... شرمنده!!!

دلم تنگ شده بود...

نماز روزه هاتون قبول باشه انشاالله...

وای دارم از خواب غش میکنم منتظرم یه برنامه ای لود بشه... خدا کنه اذیت نکنه!!! 

خوبین انشاالله؟

بتونم بیشتر میام...

خوب باشین...

التماس دعا

هپی نیو یر!♡

سلامممم

عیدتون مبارککک
روز و روزگارتون خوششش!
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟؟؟
ما رو نمیخونین خوش میگذره؟؟؟
اصن فرررصت نشد که سری بزنم... کلی تغییر و تحولات تو خونه داشتیم و خونه تکونی و شیرینی پزی و شکلات فروشی و ... اوه... خیلی شلوغ بود آخر اسفند...
بعدم که تحویل سال و عید دیدنی و دید و بازدید و غیره جات!!!
انشاءالله ک سال خییییلی خوبی برای همگی باشه... دلم تنگ شده بود برای  اینجا

امتحان طووور!!!

سولام...

احوال شما؟؟؟

صدای بنده که نه... دستخط هم که نه... مممم...

خلاصه همینایی که دارین میخونین!!! رو از میان جو سنگین امتحان برای شما ارسال مینمایم!!!

بچه ها سخت مشغول حل مسایل ریاضیند... ویش دم لاک!!!

همممم...

مشغولیات خانه تکانی هستیییم...

دیوار راهرو را به شخصه دیروز رنگ زدم بدون حضور جان جان... با اعتماد به نفس با برس!!!

ترکوندم!!! شبیه پتینه شده ولی به فاز خونه ی ما نمیخورد!!! دیگه دیشب رفتیم غلتک خریدیم جهت اصلاحات!!!

دیشب خوش گذشت الحمدلله... افطار و بیرون و شام و بازی و بستنی!

هممممم...

لپ تاپ جان در حال فروشند طفلکی... دوستش داشتیم...

شبی شهرزاد!

دیگر...

ناهار هم تنبلانه و آماده!!!

و یک خروار کار از خانه تکانی!!!

+آخر اینقدر فشررده لباس شستم طناب رختی را شکاندم!!!

خوش و خرم باشید...

سلام

اکهی!!!

دو ساعت چشم میذاری تایپ میکنی همش میپره!

ظهرانه تون بخیر!

چه خبرا؟

مهمونیا خوب بود الحمدلله...

ینی کلا پنجشنبه از اون روزای دوست داشتنی بود تا شب... هنر و تلفن و... کلی خندیدیم

هعی که این خونه تکونی دست از سر ما برنمیدارد!!!

طرح های جدید در راه اند البته...!!! به امید خدا...

ناهار هنوز نداریم... یینی فقط سینه مرغ خوابوندم تو سس به نیت کباب چوبی... ولی حس چلو نیس... با پاستا خیلی بده آیا؟؟؟

فیلم "جامه دران" رو دیدین؟؟؟ من پسندیدم...

وایییی که چقدر استیج ناجوانمردانه بود!!! فریال نباید اینقدر راحت و بی دغدغه میموند!!! ایششش...

+اگه یه وقتی بین صبح و ظهر هوس یه چیز شیرین کم کالری کردین... چند تا دونه خرما رو نصف کنین و هسته شو دربیارین... چند تا قاشق ماست بریزین روش چند دقیقه بذارین تو فریزر... بعد میل کنید... یه بستنی مانند باحالی میشه!

خوب باشین...

+راستی برنامه تون برای عید چیه؟؟؟

پ.ن: من هنوووز لنگ جلبک نوری و سس ماهی ام!!! هلپ می پلیز!!!

بی معرفتها!

سلام...

چرا هیشکی احوالی نمیپرسه؟؟؟

صبی در دو سانس مهمون صبحانه داشتم و دارم...

ینی سانس اول تموم شده منتظر سانس دومم...

تا الآن که خوب بوده الحمدلله...

انشاالله بقیه ش هم خوش بگذره...

وقت کردم باز میام... فعلا

صبح بخیر

سلام

خوبین؟

خوشین؟

آخر زمستونی یهویی سردتر شده ها!

دوستان هیچ کس یه فروشگاه اینترنتی برای محصولات کره ای سراغ نداره؟ مث جلبک نوری... فیش سس... توفو اینا؟؟؟

خواهش خواهش اگه میدونین بگین... و یا اینکه یه شماره تماسی سایتی چیزی از مغازه های بازار بهجت آباد؟؟؟

کارم لنگه ها... اگه میدونین حتماً... لطفاً بگین!

پ.ن: این چه شایعه ایه راه افتاده؟؟؟ بابا اون سکانس آخر شهرزاد اصلنم اصغری نبود... فرق میکنه قیافه ش... تیر آخر رو کی زد آیا؟؟

برم بگردم دنبال فروشگاه مجازی... فعلا!

+ السلام علی علی بن موسی الرضا (ع)

شهرزادیه!!!

سلام!!!

ینی وای بر من!

ینی ایول!

ینی من صبی کله سحر فقط پاشدم بیام بگم دم تیم شهرزاد گرم!!!

ینی من یک هفته در هول و ولا بودم ناخودآگاه... چقدررر عالی بود دیشب... چقدررر حیف ک نشد تو سینما ببینیم!!!

عالی بود... عالی!!!

به کوری چشم تنگ نظران خطر از سر بزرگ آقا گذشت!!!

واقعا اولین سریال غیر قابل پیش بینی ایرانیه!

ینی قطعا هر سریالی ب جز شهرزاد بود... باور کنین فرهاد ک میرسید, دختره آمپوله رو زده بود و نه تنها بزرگ آقا رو کشته بود بلکه افتاده بود گردن فرهاد!!!

ولی چه کند که شهرزاده و نه هیچ سریال دیگه ای!

تا حالا فقط دو تا فیلم سینمایی ایرانی برام کاملا غیرقابل پیش بینی بود... اولیش فیلم "نقاب" بود و دومی "رخ دیوانه"... و حالا این سریال مرسی مرسی...

معلومه خیلی هیجان زده شدم؟

دیشب راستش جان جان بیحالیش اوج گرفت تا سر شب و فقط قابلمه رو فرستادیم به مهمانی و خودمون خونه موندیم با کسالت و ملالت!!! خلاصه سپرد برامون شهرزاد رو بگیرن... اول این سریال جدیده هست... خوب بد زشت فک کنم؟ دیدیمش... بامزه س بد نیس... خلاصه کلی اخبار و برنامه های بیخود دیدیم... بادمجون رولیامونم خوردیم... تا سی دی رسید... ولی سر فیلم چنان هیجان زده شدیم که من بی حوصلگی یادم رفت و جان جان بدحالی...

خلاصه که اومدم شادیمو باهاتون قسمت کنم... تا بعد

سامولیبلیکم!

سیلام...

احوال عالی؟

صبی کلاس داشتم... البته 9 شروع شد...

جان جان سرماخورده!!!

از صب دارم بدو بدو میکنم... کلاس و خونه تمیز کردن... که البته آخر مهمون دار هم نشدیم کنسل شد

من و جان جان ابداً اهل سوپ نیستیم... امروز میخواستم سوپ بپزم هرچی فک کردم چی توش بریزم ک دوس داشته باشیم به هیچ نتیجه ای نرسیدم!!! نتیجه مقداری آب مرغ ورمیشل آرد فلفل فراوون نمک آبلیمو پودر پیاز مفصل شد... با کمی مرغ سرخ شده کننارش برای ناهار!

شو دیروز با وجود حواشی خوب بود... در حد عالی!

باز باید دست بکار شم ب نیت کیمچی پزی!!! میدونین چیه که؟

امروز باز یه سفارش رسیده برای دسر!!!

راستی برای شبی میخوام بترکونم انشالله...

یه غذای اختراعی دارم که مدت ها قول داده بودم برا همه درست کنم و فرصت نمیشد... برای امشب آماده ش کردم... خدا کنه خوب بشه و دوس داشته باشن!

من اینقدراییم ک فک میکنین بیزی نیستما!!!

فقط برنامه هام معمولا همزمان میشن!

ی کم خسته و خواب آلوام!!!

+واقعا به قول نفس جون "خونه تکونی خر است!!!"

یهویی نوشت: نسیم یه اسنک بادمجون داره یاد میده شدیداً هوس انگیزه... مینویسم که هم خودم یادم بمونه هم شاید شما دوس داشته باشین...

اسنک بادمجان:

حلقه های کلفت بادمجون رو بشکل کاسه های کوچیک آماده و سرخ کرد... اول طرف گودش رو... بعد چرخوند و بهشون نمک و پودر نعنا خشک پاشید... شوید تازه و گردو رو خرد و مخلوط کرد با مایونز نمک فلفل سیاه... توی بادمجونا رو باهاش پر کرد و روش یی کوچولو شوید ریخت... خیلی جذاب بنظر میرسید

سانی سانی سانی ساندی!!!

یهو یاد این آهنگه افتادم^

سلام صب بخیر...

خوبین؟

دیروز سر قولش موند و الحمدلله روز خوبی بود...

عاشق جان جانمم که تا یه کار کوچولو بخاطرش انجام بدم میخواد سریع جبران کنه

البته دیشب به هدفش نرسید... البته من اوکی بودم خودش حالش گرفته شد یه کم

بجاش کلللی بیرون چرخ زدیم...

یه کافه جدید دیده بودم و شدیدا کنجکاوو بودم افتتاحش کنیم... دیشب رفتیم...

متوسط رو ب خوبی بود... در کل خوش گذشت خداروشکر

امروز هم ادامه ی خانه تکانی!

تو فکر یه تغییر و تحولیم از دیشب برای خونمون...

ظهر باید برم جایی دعوتم... البته بعدازظهر...

وای فردا... کلاس... مهمون داری... قابلمه پارتی... تو یه روز بگنجن انشالله!!!

برا قابلمه پارتی میخوام تمام تلاشم رو بکنم که آبروداری شه ب جبران سری قبل!

مقادیر قابل توجهی بادمجون الآن تو آب نمکه ک بعد تو فر سرخ بشه برای یه غذای خوشمزه انشاالله!

خوب باشین... خوش باشین... و سلامت

صباح الخیر!

سلام..

شاگردام نزدیکن نمیدونم بتونم نوشتم رو الآن کامل و ارسال کنم یا نه

خوبین؟ خوشین؟؟؟

اوخ اوخ صداشون میاد تا بعد

.

.

.

سیلام مجدد!

آخیش... کلاس تموم شد...

خسته م... خون دیگه به مغزم نمیرسه... دارم با وعده ی ورزش بعد از آپ کردن باقلوا ترکی میخورم ی کم حالم خوب شه!

آخجون... جان جان قرار بود دیر بیاد الآن گفت زود میاد انشاالله... ناهار هم که خورشت بادمجان در راه است... عشق است

دیروز کلی خوش گذشت الحمدلله در کنار خانواده بیرون از شهر

بعدشم درون شهر...

دیشب جان جان رو خوشحال کردم... عیدیشو پیشاپیش مجبور شدم بدم!

لباس های شسته شده جمیعاً دوباره کثیف شدن و مشغولم... فک کنم خیلی زود شروع کرده بودم!

راستی نمایشگاه عااالی بود... ترکوندیم!

دیگه دیگه...

استیج خیلی ب نظرم بچه بازی شده... خب انصافاً کسایی که میان این مسابقه میخوان که یاد بگیرن و پیشرفت کنن... هیچکدوم پرفکت نیستن... پس طبیعیه که ایراد کارهاشون گفته بشه... و اینکه روحانی اوایل به نظرم خیلی جنتلمن میومد... ولی الآن هیچ از شخصیتش خوشم نمیاد!

نظر شخصیمه البته...

دیگه دیگه... همین دیگه...

امروز انشاالله روز خوبی بمونه... حالم خوبه خداروشکر

+ هیچ وقت فک نمیکردم در یک سنی واقعا از برنامه خانواده خوشم بیاد... ولی بالاخره رسید روزهایی که مث خانومای خانه دار و کدبانو منتظر این برنامه ها باشم... ب نظرم خنده داره!!! خب ورژن جدیدش جالبناکه واقعا